کد مطلب:1778 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:392

(12) ایمان
معرفت خداوند و شناخت عقلانی نسبت به ذات و صفات او اولین مرتبه از مراتب كمال نظری انسان است وقتی عقل انسان وجود خدای خالق قادر متعال را بپذیرد نخستین شرط حركت به سوی او را به دست آورده است ولی هر حركتی علاوه بر شناخت نیازمند انگیزه است شناخت به تنهایی نمی تواند انسان را به حركت آورد به ویژه اگر حركت در جهت و مسیر خاصی دشوار باشد. شناختی می تواند انسان رابه حركت آورد كه شوق انگیز باشد و اشتیاق انسان وقتی برانگیخته می شود كه نتیجه حركت خود را لذت آور، سعادت بخش و كمال آفرین بیابد. كسی كه لذت عملی را چشیده باشد و خوشی حاصل از كاری را تجربه نموده باشد اشتیاق بیشتری برای انجام آن عمل دارد به خصوص اگر تجربه به او نشان دهد كه با تكرار آن عمل لذت و خوشی بیشتری پدید می آید نه آن كه لذت حاصل از آن عمل یك نواخت و ملال آور شود لذت های جسمانی مانند لذت خوردن و آشامیدن در صورتی كه از حد معینی تجاوز كنند به رنج و ناخوشی بدل می شوند لذیذترین غذاها وقتی كه زیاد خورده شودند لذت بخش نخواهند بود و موجب زیان جسم و تنفر روح می گردند. اما لذات معنوی این گونه نیستند یعنی تكرار آنها موجب دلزدگی نمی شود و هر بار كه تكرار می شوند لذت بیشتری به همراه می آورند.





اگر شناخت انسان نسبت به یك حقیقت نشان دهنده وجود كمال و لذتی خاص در اثر عملی خاص باشد انگیزه اولیه برای انجام عمل پدید می آید. برای روشن شدن مطلب دو شناخت را با هم مقایسه می كنیم اگر كسی ارتفاع قله دماوند را بداند هیچ گاه به خاطر این آگاهی انگیزه حركت به سوی فتح قله را نخواهد یافت چنین شناختی حركت آفرین نیست ولی اگر كسی بداند كه با فاتحان قله دماوند جایزه ای گرانبها می دهند انگیزه حركت در او پدید خواهد آمد آن گاه رنج این سفر را با جایزه آن مقایسه می كند و اگر جایزه را به قدر كافی ارزشمند بیابد، رنج فتح قله را بر خود همواره می سازد. شناخت خدا و صفات او از نوع شناخت هایی است كه حركت آفرین است زیرا انسان موحد می داند كه جهان مخلوق خداوندی علیم است و او مختار است كه راه حركت به سوی خدا را انتخاب كند و اگر چنین كند به برترین لذت ها و پایدارترین سعادت و كمال دست می یابد پس برای درك این لذت و كسب این كمال باید حركت كرد این آگاهی شوق آفرین است ولی كافی نیست زیرا كسی كه از وجود سعادت و لذتی به سبب گواهی عقل یا اخبار دیگران باخبر می شود به اندازه كسی كه لذت و سعادتی را چشیده باشد اشتیاق به درك آن را ندارد. بنابراین می توان شناخت كسی را كه آن لذت را تجربه كرده است شناختی عمیق تر و حركت آفرین تر دانست.





با توجه به توضیحات فوق ایمان فوق ایمان را این گونه تعریف می كنیم ایمان معرفتی است شوق آفرین و حركت بخش به حقیقت متعالی كه در نتیجه شناخت عقلانی پدید می آید و در اثر تجربه عملی رشد می كند و در گفتار و رفتار فرد تجلی می یابد.





در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است كه فرمودند:





الایمان معرفة بالقلب، اقرار باللسان و عمل بالاركان. (56)





در روایتی دیگر امام رضا از امیرالمؤمنین(ع) و ایشان از پیامبر اكرم(ص) نقل فرموده اند:





الایمان قول مقول و عمل معمول و عرفان بالعقول. (57)





در این گونه روایات بر عنصر شناخت و عمل تأكید شده است ایمان حقیقی است كه در زندگی انسان مؤمن تاثیر عینی و آشكار دارد او در گتفار و رفتار از دیگران ممتاز است و مشی عملی زندگی او با ایمان به او تناسب دارد.







رابطه علم و ایمان

ایمان به چیزی بیشتر از شناخت عقلانی و یا یقینی است. ایمان، یقین توأم با عمل و عشق است. با توجه به مطالبی كه قبلا درباره یقین و مراتب آن گفتیم می توان مراتب علم الیقین و بالاتر از آن را معرفت توأم با ایمان دانست زیرا انسان مؤمن در اثر عمل صالح و ریاضت های شرعی یقین خود را بالإ؛««ّّ می برد. این گونه ریاضت ها و اعمال صالح در اثر اشتیاق به حقیقت شناخته شده صورت می گیرند و در انسان مؤمن تجربه ای پدید می آورند كه از سویی شناخت نزدیك تر و عمیق تر است و از سویی دیگر موجب اشتیاق بیشتر و عمل افزون تر می شود.





بنابراین شناخت یقینی عقلانی مطابق با واقع كه آن را علم می نامیم شرط لازم و مقدمه ضروری ایمان است ولی ایمان چیزی فراتر از علم است ایمان علاوه بر علم اشتیاق و عمل را نیز به همراه دارد چه بسا انسان هایی كه با وجود داشتن علم ایمان نمی آورند و به مقتضای علم خود عمل نمی كنند.





فرعون و پیروان او نمونه انسان هایی هستند كه با وجود داشتن علم یقینی ایمان نیاوردند. موسی آیات روشن گر خدا را به آنان عرضه كرد و آنها به درستی سخن او یقین كردند ولی با او به مبارزه و مخالفت پرداختند:





و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علواً فانظر كیف كان عاقبة المفسدین؛ (58)





و با آن كه دلهایشان بدان آیات خدا یقین داشت از روی ظلم و تكبر آن را انكار كردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه است.





مخالفت فرعون با موسی در حالی كه شاهد معجزات موسی بوده است. دیگران و از جمله ساحرانی كه فرعون برای مقابله با موسی استخدام و خدای موسی ایمان آوردند و در زبان و عمل به ایمان خود وفادار ماندند. آنان پس از مشاهده معجزه موسی بی درنگ به سجده افتادند و ایمان خود را به پروردگار موسی اعلام داشتند. آنها حتی از تهدید و خشونت فرعون نهراسیدند و وحشت شكنجه و نابودی آنان را از ایمانشان جدا نكرد.





در این جا پرسش مهمی مطرح می شود: چرا علم به تنهایی موجب ایمان نمی شود؟







موانع ایمان

برای پاسخ به پرسش فوق لازم است ضمن یادآوری سخنان گذشته به طور مختصر موانع ایمان را بررسی كنیم.





چنان كه قبلا اشاره كردیم ایمان آوردن عملی اختیاری است یعنی انسان به اختیار خود حركت به سوی حقیقت متعالی عالم؛ یعنی خدای خالق جهان را آغاز می كند. بنابراین علاوه بر علم اراده نیز در ایمان مؤثر است عوامل مؤثر در اراده و اختیار انسان اگر با ایمان سازگار باشند انسان می تواند طریق ایمان را برگزیند و اگر با آن ناسازگار باشند انتخاب ایمان دشوار خواهد بود؛ بنابراین برای رسیدن به ایمان باید موانع ایمان را شناخت و راه مبارزه با آن را آموخت.





در مباحث قبل عواملی را به عنوان موانع معرفت بر شمردیم تمامی آن عوامل را می توان از دو جهت به عنوان مانع ایمان نیز معرفی كرد: نخست آن كه چون معرفت مقدمه ضروری و شرط لازم ایمان است هر چیزی مانع معرفت باشد ناگزیر مانع تحقق ایمان هم خواهد بود.





دیگر آن كه عواملی همچون دنیا پرستی، سطحی نگری، رذایل نفسانی و... حتی اگر مانع شناخت حقیقت نشوند در موارد بسیاری مانع از دل بستن به حقیقت و عمل كردن به مقتضای آن می شوند یعنی این موانع حتی اگر در مرحله شناخت كه شرط لازم ایمان است كارگر نباشند در مرحله تحقق شرط كافی ایمان و التزام عملی و حركت به مقتضای معرفت، مؤثر می افتند و مانع ایمان می شوند برای مثال رذایل نفسانی همچون برتری طلبی و تكبر درباره فرعون و فرعونیان مانع شناخت آنان نبوده است ولی مانع پذیرش عملی حقیقت شده است چنان كه در آیه 14 سوره نمل دیدیم آنان با وجود یقینی كه به آیات الهی یافتند با آن مقابله نمودند. علت انكار و مقابله آنها همان طور كه در آیه ذكر شده است ظلم و تكبری بود كه نفسهایشان را آلوده ساخته بود. فرعونیان انسان هایی فاسد بودند و عاقبت مفسدین محرومیت از ایمان است، حتی اگر عقول ایشان حقیقت را دریابد و به آن یقین آورد.







آثار ایمان

ایمان به خداوند متعال زندگی را به سوی امور معنوی و متعالی جهت می بخشد و شور حركت و تلاش را در انسان افزایش می دهد. انسان مؤمن لذت و كمالی را خواستار است كه هیچ لذت دنیایی و كمال مادی به ارزش و مطلوبیت آن نمی رسد پس شوق او در خواستن این لذت و كمال بیشتر از شوق كسانی است كه خواستار لذت و كمالات مادی هستند.





ایمان به وجود خداوند حكیم و توانا موجب می شود كه جهان را هدف دار بدانیم. هدف آفرینش كمال و سعادت انسان است پس نظم جهان به گونه ای است كه مانع كمال و سعادت انسان نمی شود. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان می شود. انسان با امید به آینده تلاش می كند و به سوی كمال حركت می نماید. انسان مؤمن در اثر شكست ظاهری ناامید نمی شود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش می داند و معتقد است كه نظام عادلانه هستی، تلاش خالصانه او را برای رسیدن به كمال نادیده نمی گیرد و پاداش زحمات او به او داده خواهد شد:





ان اللَّه لا یضیع اجر المحسنین (59)





همچنین پیروزی ظاهری نیز موجب غرور مؤمنان نمی شود زیرا می دانند كه همه پیروزی ها در اثر لطف و امداد خداوند است:





و ما رمیت اذا رمیت و لكن اللَّه رمی. (60)





ایمان به خداوند و دین الهی به بهبود روابط اجتماعی نیز از دو جهت كمك می كند انسان متدین از سویی رعایت حقوق دیگران را تكلیف شرعی خود می داند و معتقد است اگر حقوق دیگران را پایمال كند با تنبیه و عذاب الهی مواجه خواهد شد و ترس از عقاب الهی او را وادار می كند كه حقوق انسان های دیگر را رعایت كند و از سوی دیگر معتقد است كمك و یاری به انسان های دیگر موجب خشنودی خداوند است. پس با احسان و نیكی به دیگران، پاداش الهی را دریافت می كند و افزون بر آن رابطه خود را با خدا تقویت می كند.





یكی دیگر از آثار اجتماعی ایمان به خداوند، تعهد مؤمنان به اصلاح نظام اجتماعی است. انسان مؤمن به سبب تكلیف دینی، خود را متعهد می داند كه در برپایی نظام اجتماعی عادلانه تلاش كند و نیز مساعد ساختن محیط اجتماعی را برای تحقق كمالات انسانی، مطلوب و موجب تقرب به خداوند می داند. او معتقد است در اجتماعی كه ارزش های الهی بر آن حاكم است رسیدن به كمالات انسانی امكان پذیر است و انسان های بیشتری می توانند به هدف خلقت خویش نزدیك شوند.





بنابراین یكی از آثار ایمان تعهد و مسئولیت اجتماعی است.







مراتب ایمان

ایمان نیز همچون معرفت مراتبی دارد. بخشی از آن چه بیشتر درباره مراتب شناخت گفتیم مربوط به مراتب ایمان نیز می شود، زیرا همان گونه كه در تعریف ایمان گفته شد ایمان حقیقتی است مركب از معرفت اشتیاق و عمل. بنابراین معرفی مراتب معرفت مستلزم بیان مراتبی از ایمان است. در مراتبی كه برای ایمان آوردیم، ارتقای مرتبه ایمان به معنای رشد درجه شناخت، شوق و فعالیت بود. اگر رشد این سه عنصر هم جهت و هماهنگ باشد ایمان فرد بالاتر رفته است. در قرآن و روایات سخنان آشكاری درباره مرتبه دار بودن ایمان وجود دارد، در آیه 2 سوره انفال آمده است:





انما المؤمنون الذین اذا ذكر اللَّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوكلون؛





مؤمنان همان كسانی اند كه چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توكل می كنند.





در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:





الایمان درجات و طبقات و منازل فمنه التام المنتهی تمامه و منه الناقص البیّن نقصانه و منه الراجح الزاید رجحانه؛ (61)





ایمان دارای درجات، مراتب و مراحلی است. از جمله آنها ایمان تام است و ایمانی ناقص كه كاستی آن آشكار است و ایمانی برتر كه برتری آن بسیار است.





درجات ایمان انسان در اثر عمل صالح بالا می رود. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است:





ان الایمان لیبدوا بیضاء فاذا عمل العبد الصالحات نما و زاد حتی یبیض القلب كله؛ (62)





ایمان پاره ای سفید از نور در قلب پدید می آورد پس اگر بنده اعمال صالح را انجام دهد آن نور رشد می كند و زیاد می شود تا آن كه همه قلب را سفید كند.





اولین مرتبه ایمان هنگامی است كه عقل انسان در برابر حقیقت خاضع شود هر گاه عقل ما وجود خداوند و صفات او را تصدیق كند به اولین رتبه ایمان رسیده ایم ولی قانع شدن عقل مانع از وجود وسوسه ها و شك ها نمی شود. انسان مؤمن در آغاز دچار شك و وسوسه است. تا زمانی كه این وسوسه ها از میان نرود ایمان فرد آلوده و آغشته به شرك است:





و ما یؤمن اكثرهم باللَّه الا و هم مشركون؛ (63)





و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند مگر آن كه شرك می ورزند.





این مرتبه را اگر چه می توان رتبه نازل ایمان می توان خواند ولی قرآن توصیه می كند این مرتبه را اسلام بنامیم:





قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبكم... (64)





برخی از بادیه نشینان گفتند: ما ایمان آوردیم بگو: ایمان نیاورده اید لیكن بگویید: اسلام آوردیم و هنوز در دل های شما ایمان داخل نشده است.





ایمان رتبه ای بالاتر از اسلام است چنان كه در تعریف ایمان آوردیم، ایمان معرفتی است كه اشتیاق درونی به عمل صالح و طاعت خدا و پیامبر را به همراه دارد كسی كه با اكراه از فرامین الهی پیروی می كند و یا ترك اطاعت پروردگار می نماید، مؤمن نیست. كسی در ایمان خود صادق است كه با میل و رغبت درونی از خداوند و اولیاء او پیروی می كند و فرمان می برد و هیچ وسوسه ای او را به تردید نمی اندازد:





انما المؤمنون الذین آمنوا باللَّه و رسوله ثم لم یرتابوا وجهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل اللَّه اولئك هم الصدقون؛ (65)





در حقیقت، مؤمنان كسانی اند كه به خدا و پیامبر او گرویده و دیگر شك نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده اند؛ اینان راستگویانند.





اكنون اگر انسان مؤمن كه تردیدها را از میان برده است عمل صالح پیشه كند و در اطاعت خداوند تلاش بیشتری نماید از حد واجبات بگذرد و مستحبات و مندوبات را انجام دهد خداوند یقین او را مستحكم تر و معرفت او را روشن تر می سازد. چنین انسانی اموری را مشاهده می كند كه از انسان های معمولی پوشیده است و به معرفتی حضوری نسبت به خداوند دست می یابد كه شوق و محبت او به پروردگار را افزایش می دهد و او را در طریق حق استوارتر می سازد.







سؤالات

1 - شناخت در چه صورتی می تواند حركت آفرین باشد؟





2 - در چه صورت اشتیاق انسان به امری برانگیخته می شود؟ و چگونه بیشتر می گردد؟





3 - فرق اساسی لذات معنوی و لذات جسمی چیست؟





4 - تعریف ایمان را همراه با ذكر یك روایت بیان كنید.





5 - آیا می توان گفت ایمان چیزی فراتر از علم است؟ توضیح دهید.





6 - آیا امكان دارد كه انسان با وجود علم یقینی به امری باز هم به آن ایمان نیاورد؟ چرا؟ با





ذكر آیه ای از قرآن مطلب را توضیح دهید؟





7 - چرا علم به تنهایی موجب ایمان نمی شود؟





8 - چرا موانع معرفت را می توان موانع ایمان هم برشمرد؟





9 - چرا شكست ها و پیروزی های ظاهری انسان مؤمن را ناامید نمی سازد؟





10 - نقش اجتماعی ایمان چیست؟





11 - علت رشد ایمان چیست؟





12 - چه تفاوتی بین اسلام و ایمان وجود دارد؟





13 - آیا ایمان حقیقی دارای درجات و مراتب است؟ با ذكر آیه یا روایتی مطالبی را توضیح دهید؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

56 -نهج البلاغه، كلمات قصار، 227.





57 - الحیاة، ج 1، ص 220.





58 - نمل، 14.





59 - توبه، 120.





60 - انفال، 17.





61 - محجة البیضاء، ج 1، ص 277.





62 - همان.





63 - یوسف، 106.





64 - حجرات، 14.





65 - حجرات، 15.